ظهور امام زمان

تعداد بشاراتى كه از پيامبر اكرم ( ص) درباره حضرت مهدى (ع) وارد شده ، بيش از آن است كه در اين مختصر گنجانده شود، ما از ميان اين احاديث تنها به ذكر چهل حديثى كه حافظ ابونعيم اصفهانى (متوفى 430هـ ) در كتاب اربعين حديث فى المهدى ذكر المهدى و نعوته و حقيقة مخرجه جمع آورى كرده ، اكتفاء مى كنيم.

  مرحوم على بن عيسى اربلى در كتاب كشف الغمه مى نويسد: چهل حديث درباره مهدى موعود به دست آورده ام كه حافظ ابونعيم اصفهانى آنها را جمع آورى كرده و من هم به ترتيبى كه او ذكر نموده ، مى آورم ولى از ميان سلسله سند فقط شخص راوى كه از پيغمبر روايت نموده است، نام مى بريم :

حديث1- رفاه مردم در عصر امام زمان :

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود :

يكون من امتى المهدى ان قصر عمره فسبع سنين و الافثمان و الافتسع يتنعم امتى فى زمانه نعيما لم يتنعموا مثله قطّ البر و الفاجر يرسل السماء عليهم مدراراً و الا تدخر الارض شيئاً من نباتها .  

مهدى از ميان امت من برخاسته شود مدت سلطنت او هفت يا هشت يا نه سال مى باشد ، همه طبقات امت من در زمان ظهور او چنان در رفاه زندگى نمايند كه قبل از وى هيچ بّر و فاجرى بدان نرسيده باشند، آسمان باران رحمت خود را بر آنان مى بارد و زمين از روئيدنيهاى خود چيزى فرو گذار نمى كند.


حديث2- عدل مهدى (عج) :

ابوسعيد مى گويد پيغمبر فرمود: 

تملاء الارض ظلماً و جوراً فيقوم رجل من عترتى فيملاءها قسطاً و عدلاً يملك سبعاً او تسعاً .

زمين پر از ظلم و ستم گردد، پس مردى از عترت من قيام كند و آن را پر از عدل و داد گرداند و هفت يا نه سال سلطنت نمايد.

حديث3: 

و باز نقل كرده كه پيغمبر(ص) فرموده :

لا تنقضى الساعة حتى يملك الارض رجل من اهل بيتى يملاء الارض  عدلاً كما ملئت جوراً يملك سبع سنين .

قيامت منقضى نخواهد شد تا اين كه مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و او زمين را پر از عدل و داد كند ، چنان كه پر از ظلم شده باشد و مدت سلطنت هفت سال است .

حديث4- مهدى فرزند فاطمه  زهرا (س) :

از امام زين العابدين و آن حضرت از پدرش روايت نموده كه پيامبر اكرم (ص) به فاطمه زهرا (س)  فرموده : 

المهدى من ولدك .

( مهدى از فرزندان تو است ).

حديث5- مهدى برگزيده خداست :

على بن هلال از پدرش روايت نموده كه گفت در مرض پيامبر (ص) ، حضورش شرفياب شدم ، ديدم فاطمه (س) در بالين پدرش نشسته و اشك مى ريزد چون صداى گريه اش بلند شد، پيامبر سر برداشت و فرمود:

فاطمه جان ! چرا گريه مى كنى ؟

عرض كرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟

فرمود : عزيزم ، مگر نمى دانى كه خداوند به اعل زمين نگاه كرد و پدرت را از ميان آنان برگزيد، سپس نظر كرد و شوهرت را انتخاب كرد، و به من وحى فرمود كه تو را به او تزويج كنم ؟

دخترم ! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند عزوجل هفت فضيلت به ما عطا فرموده كه به هيچ كس قبل و بعد ازما عطا نفرموده است، و آن اين كه :

من خاتم پيامبران نزد خدا و بهترين آنها و محبوبترين بندگان مى باشم و با اين امتيازات پدر تو مى باشم، جانشين من بهترين جانشينان پيغمبران و محبوبترين آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهيد ما بهترين شهداء و محبوبترين آنان نزد خداوند است و او حمزه بن عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابيطالب كه با دو بال در بهشت با فرشتگان پرواز مى كند پسر عموى پدرت و برادر شوهرت از ما است ، در سبط اين امت كه حسن و حسين دو فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم كه پدرشان افضل از آنهاست.

يا فاطمة و الذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامة اذا صارت الدنيا هرجاً و مرجاًًً و تظاهرت الفتن و انقطعت السبل و اغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيراً و لا صغير يوقر كبيراً فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضالة و قلوباً غلفاً يوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى آخر الزمان و يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

اى فاطمه ! به خداوندى كه مرا به راستى برانگيخته ، مهدى اين امت نيز از ايشان مى باشد، موقعى كه دنيا هرج و مرج شود و آشوبها پديد آيد و راهها مسدود گردد و اموال يكديگر را به غارت برند، نه بزرگتر به كوچكتر رحم كند و نه كوچكتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند كسى را برانگيزد كه قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشايد و اساس دين را در آخر الزمان استوار سازد، چنان كه من در آخر الزمان پايدار گردم و زمين را پراز عدل نمايد چنان كه از ظلم پر شده باشد....

حديث6- مهدى ، حسينى است :

در آن كتاب از حذيفة بن يمان روايت مى كند كه گفت: پيامبر خطبه اى ايراد فرمود و آنچه مى بايد اتفاق بيفتد به ما اطلاع داد سپس فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله عزوجل ذلك اليوم حتى يبعث رجلاً من ولدى اسمه اسمى .

اگر از عمر دنيا جز يك روز بيشتر نمانده باشد. خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اولاد من برانگيزد  كه همنام من باشد.

 سلمان برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا(ص) از كدام فرزند شما خواهد  بود؟ فرمود : از اين فرزندم ، و دست روى شانه حسين (ع) گذاشت.

حديث7- قريه اى كه مهدى از آنجا قيام مى كند :

به سند خود از عبدالله بن عمر روايت نموده كه گفت :

 يخرج المهدى من قرية يقال لها كرعة

مهدى از قريه اى قيام مى كند كه آن را كرعه مى گويند .

حديث8- ويژگيهاى حضرت :

همچنين حذيفة از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمود :

المهدى رجل من ولدى وجهه كالكوكب الدرى

مهدى از فرزندان من است كه چهره اش چون ستاره تابان است .

حديث9  :

 حذيفه روايت نموده كه پيامبر (ص) فرمود :

المهدى رجل من ولدى لونه لونٌ عربىٌ و جسمه جسمٌ اسرائيلى على خدّه الآيمن خال كانه كوكب درى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً يرضى فى خلافته اهل الارض و اهل السماء والطير فى الجوّ.  

مهدى مردى از اولاد من است رنگ بدن او رنگ نژاد عرب و اندامش مانند اندام بنى اسرائيل است،در گونه راست وى خالى است كه چون ستاره تابناكى بدرخشد زمين را پر از عدل كند چنان كه پر از ظلم شده باشد، ساكنان زمين و آسمان و پرندگان هوا در خلافت وى خشنود خواهند بود.

حديث10:

ابو سعيد خدرى مى گويد پيامبر فرمود :

 المهدى منا اجل الجبين اقنى الانف

مهدى ما پيشانيش روشن و وسط بينيش كمى برآمده است



حديث11: 

المهدى منا اهل البيت رجل من امتى اشم الانف يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً

 مهدى ما اهل بيت مردى از امت من است كه وسط بينيش برآمده و او زمين را پر از عدل كند، چنان كه پر از ظلم باشد.

حديث12:

 ابوامامه باهلى از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

 بينكم و بين الروم اربع هدن يوم الرابعةعلى يد رجل من آل هرقل يدوم سبع سنين ..

ميان شما و روميان چهار صلح است ، چهارمين آن به دست مردى از نسل هرقل خواهد بود و هفت سال دوام مى يابد مردى از طائفه عبدقيس به نام مستور بن بجلانعرض كرد اى رسول خدا (ص) در آن روز پيشواى مردم كيست ؟

فرمود : المهدى من ولدى ابن اربعين سنة، كان وجهه كوكب درى فى خده الايمن خال اسود عليه عباء تان قطريتان كانه من رجال بنى اسرائيل يستخرج الكنوز يفتح مدائن الشرك .

پيشواى مردم مهدى است كه از فرزندان من مى باشد كه چون ظهور كند به صورت مرد چهل ساله مى نمايد.رخسارش چون ستاره تابان مى درخشد و در سمت راست رخسارش خال سياهى است، دو عباى قطرى پوشيده (و از لحاظ سلامت بنيه ) گوئى ازمردان بنى اسرائيل است، ذخائر زمين را استخراج كند و شهرهاى شرك را بگشايد .

حديث13:

عبدالرحمن بن عوف روايت نموده كه پيغمبر فرمود: 

ليبعثن الله من عترتى رجلاً افرق الثنايا، اجلى الجبهه ، يملاء الارض عدلاً يفيض المال فيضاً

خداوند از عترت من مردى را برانگيزد كه ميان دندانهايش باز ، و رويش روشن باشد، زمين را پر از عدل كند و به مردم اموال فراوان بخشد.

حديث14:

 پيشوا صالح ابوامامه نقل مى كند كه رسول اكرم (ص) براى ما خطبه ايراد كرد و درضمن ، از دجّال نام برد و فرمود :

پس شهر مدينه از پليديها پاك شود چنان كه كوره آهنگرى از كثافات فلزات پاك گردد ، آن روز اعلام خواهند كرد كه امروز روز آزادى است .

زنى به نام ام شريك عرض كرد: اى رسول خدا (ص) عرب كجا خواهند بود؟

فرمود : در آن روز آنها اندكى بيش نيستند ، بيشتر آنان در بيت المقدس مى باشند ، اممهم المهدى ، رجل صالح پيشواى آنها مهدى است كه مردى صالح مى باشد .

حديث15: ظهور هويدا :

ابو سعيد خدرى روايت مى كند كه پيغمبر (ص) فرمود :

يخرج المهدى فى امتى يبعثه الله عياناً للناس يتنعم الامة و تعيش الماشية و تخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحاً .

مهدى ميان امت من قيام خواهد كرد و خداوند او را به طور آشكار براى مردم برانگيزد ، مردم در رفاه ، و چهار پايان در آسايش باشند، و زمين روئيدنيهاى خود را بيرون دهد و او مال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم نمايد .

حديث16- ابر بر سر او سايه افكند :

عبدالله بن عمر نقل كرد كه پيغمبر فرمود :

 يخرج المهدى و على رأسه عمامة فيهما مناد ينادى هذا المهدى خليفة الله فاتبعوه .

مهدى در حالى كه قطعه ابرى بر سر او سايه افكنده قيام مى نمايد ، در آن وقت گوينده اى اعلام مى دارد كه اين مهدى خليفة الله است از وى پيروى كنيد.

حديث17: بالاى سرحضرت مهدى (ع) فرشته اى است :

عبدالله بن عمر مى گويد : پيامبر (ص) فرمود:

يخرج المهدى و على رأسه ملك ينادى هذا المهدى فاتبعوه .

مهدى در حالى قيام مى كند كه فرشته اى بالاى سر او قرار دارد و مى گويد : مهدى اين است از وى پيروى نمائيد .

حديث18: مژده پيامبر (ص) به ظهور مهدى (ع) :

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود :

ابشركم بالمهدى يبعث فى امتى على اختلاف من الناس زلزال فيملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الارض يقسم المال صحاحاً فقال له رجل : و ما صحاحاً ؟ قال : السوية بين الناس .

شما را مژده به ظهور مهدى مى دهم كه به هنگام اختلاف زياد و تزلزل مردم ، قيام كند و زمين را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد ساكنان آسمان و زمين از حكومت او راضى خواهند بود و اموال را ميان مردم به طور مساوى قسمت كند.

حديث19: نام آن حضرت :

عبد الله بن عمر از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود :

 لا يقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى ، يواطى اسمه اسمى يملاء الارض عدلاً و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً .

پيش از قيامت مردى از اهل بيت من به سلطنت مى رسد كه همنام من باشد زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.

حديث20- كنيه او :

حذيفه از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لبعث الله فيه رجلا اسمه اسمى و خلقه خلقى يكنّى ابا عبدالله .

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند در آن روز مردى را بر انگيزد كه نامش نام من وخويش چون  خوى من و كنيه اش ابوعبدالله مى باشد .


حديث21:

 همچنين فرمود :

لا يذهب الدنيا حتى يبعث الله رجلاً من اهل بيتى يواطىء اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً.

عمر دنيا به پايان نمى رسد تا اين كه خداوند مردى از اهل بيت من برانگيزد كه نامش نام من و  نام پدرش نام پدر من است . (1) او دنيا را پر از عدل و داد نمايد چنان كه از ظلم و جور پر شده باشد .

حديث22-عدل مهدى (عج):

ابوسعيد خدرى از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لتملان الارض ظلما و عدواناً ثم ليخرجن رجل من اهل بيتى حتى يملاءها قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراو ظلماً.

چون روزى فرارسد كه زمين پر از ظلم و ستم شود خداوند مردى از اهل بيت من ظاهر گرداند تا جهان را پر از عدل و داد كند . 

حديث23-اخلاق آن حضرت :

عبدالله بن عمر روايت نموده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و خلقه خلقى يملاءها قسطاً و عدلاً.

مردى از اهل بيت من خارج مى شود كه نامش مطابق نام من و اخلاقش چون اخلاق من مى باشد، و او جهان را پر از عدل و داد كند.

حديث24- بخشش مهدى (ع) :

ابوسعيد خدرى گفت رسول اكرم (ص) فرمود:

يكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له: المهدى يكون عطاؤه هنيئاً .

در آخرالزمان و موقعى كه آشوبها پديد آيد، مردى به قدرت مى رسد كه به او مهدى گفته مى شود كه بخشش او گوارا باشد.

حديث25-علم مهدى به سنت پيغمبر (ص):

ابو سعيد خدرى روايت كرده كه پيغمبر فرمود :

يخرج رجل من اهل بيتى و يعمل سنتى و ينزل الله له البركة من السماء وتخرج الارض بركاتها و تملاء به الارض عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً و يعمل على هذه الامة سبع سنين و ينزل بيت المقدس .

مردى از اهل بيت من به سلطنت خواهد رسيد كه به سنت من (آن طور كه بايد) عمل نمايد و خداوند از آسمان براى وى روزى فرستد، و زمين آنچه دارد، بيرون دهد و او زمين را پر از عدل كند چنان كه پراز ظلم و ستم باشد او به بيت المقدس درآيد و هفت سال سلطنت نمايد.

حديث26-آمدن مهدى با پرچمها :

ثوبان از پيامبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

اذا رأيتم الرأيات السود قد اقبلت من خراسان فائتوها و لو حبوا على الثلج فيها خليفةالله المهدى . 

چون پرچمهاى سياه ببينيد كه ازسوى خراسان مى آيد به استقبال آن بشتابيد هرچند با رفتن از روى برف باشد زيرا كه همراه آن جماعت مهدى خليفة الله است .

حديث27-آمدن وى از جانب مشرق:

عبدالله عمر گفت : روزى در خدمت پيامبر (ص) بوديم كه عده اى از جوانان بنى هاشم بيامدند، از مشاهده آنها ديدگاه پيامبر پر از اشك شد و رنگ مباركش تغيير كرد، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله سيماى مباركتان گرفته است ما نمى توانيم شما را بدين حالت ببينيم فرمود:

انا اهل بيت اختارالله لنا الآخرة على الدنيا و ان اهل بيتى سيلقون بعدى بلاء و تشريداً و تطريداُ حتى يأتى قوم من قبل المشرق و معهم رايات سود فيسألون الحق فلا يعطونه فيقاتلون و ينصرون فيعطون ماسألوا فلا يقبلون حتى يدفعوه الى رجل من اهل بيتى فيملاء ها قسطاً كما ملاءها جوراً فمن ادرك ذلك منكم فليأتهم و لحبواً على الثلج .

ما اهل بيتى هستيم كه خداوند آخرت را براى ما بر دنيا ترجيح داده ، بعد از اين اهل بيت من مصيبتها مى بينند و از وطن آواره مى گردند ، تا آنگاه كه مردمى از جانب مشرق با پرچمهاى سياه به طلب حق قيام كنند، اين حق را به آنها نمى دهند تا جنگ كنند ، و پيروزى يابند و حق را بگيرند و آن را به مردى از اهل بيت من بسپارند كه دنيا را پر از عدل كند چنان كه از ظلم پر شده باشد هر كس ، آن زمان را درك كند به آنها بپيوندد اگر چه به رفتن از روى برف باشد.

حديث28- تجديد عظمت اسلام با ظهور او:

حذيفه روايت نموده كه از پيغمبر (ص) شنيدم مى فرمود :

واى بر اين امت از سلطه اى كه پادشاهان ستمگر بر آنها پيدا مى كنند و آنها را كشته، و مؤمنين را به وحشت مى اندازند، مگر كسى كه فرمان آنها را گردن نهد شخص با ايمان به زبان با آنها مى سازد ولى قلباً از آنان مى گريزد و چون خداوند عزوجل اراده نمايد كه عزت اسلام را تجديد كند ، شوكت هر ستمگر جبارى را درهم بشكند زيرا خداى توانا قادر است امتى را كه در ميان فساد افتاده اند، به ساحل صلاح آورد.

سپس فرمود: اى حذيفه ، لولم يبق من الدنيا الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يملك رجل من اهل بيتى تجرى الملاحم على يديه و يظهر الاسلام لا يخلف وعده و هو سريع الحساب.

اگر از عمر دنيا جز يك روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه با بى دينان جنگها كند تا اسلام را آشكار سازد.

حديث29- رفاه و آسايش مسلمانان در عصر مهدى (عج):

ابوسعيد خدرى از پيغمبر (ص) روايت نموده كه فرمود:

يتنعم امتى فى زمن المهدى (ع) نعمة لم يتنعموا قبلها قطّ يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدع الارض شيئاً من بناتها الاخرجته .

امت من در زمان مهدى چنان در فراخى معيشت به سر برند كه هيچگاه پيش از آن نديده باشند . آسمان پى در پى بركات خود را براى آنان فرو مى ريزد و زمين آنچه دارد بيرون مى دهد .

حديث30- مهدى يكى از سروران بهشت :

انس بن مالك روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

نحن بنو عبدالمطلب سادات اهل الجنة، انا و  اخى على و عمى حمزه و جعفر و الحسن و الحسين و المهدى .

ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتيم ، من و برادرم على و عمويم حمزه و جعفر و حسن و حسين و مهدى .


حديث31- سلطنت مهدى (ع):

ابوهريره روايت كرده كه پيغمبر (ص) فرمود:

لولم يبق من الدنيا الا ليلة لملك فيها رجل من اهل بيتى .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، در همان شب مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد .

حديث32- خلافت مهدى (ع) :

ثوبان از پيامبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

نزد گنج شما سه نفر به قتل رسند كه هر سه پسران خليفه مى باشند و پس از آن ديگر هيچ يك از آنها خليفه نمى شود تا آن كه مردمى با پرچمهاى سياه سررسند و طورى آنها را به قتل رسانند كه هيچ قومى را بدان وضع نكشته باشند.

ثم يجيئى خليفة الله المهدى فاذا سمعتم به فأتوه فيبايعوه فانه خليفة الله المهدى .

سپس خليفه خدا مهدى بيايد ، چون بشنويد كه ظهور نموده به سوى او رو آوريد و با او بيعت كنيد زيرا او مهدى خليفه حقيقى خداوند است .

حديث33- بيعت با حضرت: 

ثوبان از پيامبر (ص) روايت كرده كه فرمود: 

مردمى با پرچمهاى سياه از جانب شرق پديد آيند كه دلهاى آهنين دارند هر كس از آمدن آنها مطلع گشت به سوى آنها رو آورد و با آنان بيعت كند و لو با رفتن از روى برف باشد .

حديث34- پيوند دهنده دلها :

از على (ع) روايت شده كه فرمود: به پيغمبر اكرم (ص) عرض كردم :

 يا رسول الله (ص) أمنا آل محمد المهدى أم من غيرنا ؟

اى رسول خدا مهدى از ما اهل بيت است يا از غير ما؟

  پيامبر فرمود:

لا،  بل منا يختم الله به الدين كما فتح بنا و بنا ينقذون من الفتن كما انقذوا من الشرك و بنا يؤلف الله بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة  اخوانا كما ألف بينهم بعد عداوة الشرك اخواناً فى دينهم .   

او از ماست خداوند دين را به وسيله او ختم كند چنان كه توسط ما گشود ، مردم به وسبله ما از آشوبها نجات يابند چنان كه از منجلاب شرك بيرون آمدند، دلهاى آنها را به هم پيوند دهد و بعد از دشمنيها آنها را با هم برادر كند، چنان كه بعد از نجات از شرك ، آنها را با هم برادر دينى كرد.

حديث35- بعد از مهدى زندگى بى فائده است :

عبدالله بن مسعود مى گويد پيامبر اكرم (ص) فرمود :

 لولم يبق من الدنيا الا ليلة لطول الله تلك الليلة حتى يملك رجل من اهل بيتى يواطى اسمه اسمى و اسم ابيه اسم ابى يملاء ها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماًً و جوراً و يقسم المال بالسوية و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامة فيملك سبعاً او تسعاً لاخير فى العيش بعد المهدى  .

اگر از عمر دنيا جز يك شب نماند، خداوند آن شب را چندان دراز گرداند تا مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد كه نامش نام من و نام پدرش نام پدر من مى باشد . و او زمين را پر از عدل و داد كند چنان كه پر از ظلم و جور شده باشد، اموال را بالسويه ميان مردم تقسيم كند، و خداوند دلهاى امت مرا بى نياز گرداند، هفت سال يا نه سال سلطنت نمايد سپس بعد از مهدى زندگى فائده ندارد.

حديث36- قسطنطنيه به دست مهدى (ع) فتح شود:

ابوهريره از پيغمبر (ص) روايت كرده كه فرمود:

لا تقوم الساعة حتى يملك رجل من اهل بيتى يفتح القسطنطنية و جبل الديلم و لو لم يبق الا يوم واحد لطول الله ذلك اليوم حتى يفتحها.

پيش از آنكه قيامت شود و مردى از اهل بيت من به سلطنت رسد و قسططنطنيه و جبال ديلم (2) را فتح كند اگر يك روز از عمر دنيا باقى باشد خداوند آن روز را چندان دراز گرداند تا آنجا را فتح كند.

حديث37- مهدى (ع) پس از پادشاهان ستمگر:

قيس بن جابر از پدرش و او از جدش ، از رسول خدا (ص) روايت نموده كه فرمود:

 سيكون بعدى خلفاء و من بعد الخلفاء امراء و من بعد الامراء ملوك جبابرة ثم يخرج رجل من اهل بيتى يملاء الارض عدلاً كما ملئت جوراً .

بعد ا ز من خلفاء خواهند بود و بعد ازخلفاء امراء و بعد از امراء پادشاهان ستمگر بيايند آنگاه مردى از اهل بيت من خواهد آمد كه زمين را از عدل و داد پركند چنانكه پراز ظلم باشد.

حديث38-عيسى (ع) مأموم مهدى (ع) :

ابوسعيد از پيغمبر (ص) نقل كرده كه فرمود:

منا الذى يصلى عيسى ابن مريم (ع) خلفه .

آن كس كه عيسى بن مريم پشت سر او نماز مى گذارد ، از ما است .

حديث39- مهدى با عيسى بن مريم سخن مى گويد:

جابر بن عبدالله انصارى از آن حضرت روايت نموده كه فرمود:

ينزل عيسى بن مريم (ع) فيقول امير هم المهدى تعال صل بنا فيقول : الا ان بعضكم على بعض امراء تكرمة من الله عزوجل لهذه الامة.  

چون اصحاب مهدى قيام كنند، عيسى بن مريم از آسمان فرود آيد، امير قيام كنندگان به عيسى مى گويد بيا تا با تو نماز بگذاريم عيسى مى گويد: شما خود از جانب خدا برخى بر برخى ديگر امير هستيد و اين لطف خدا نسبت به اين امت است .

حديث40- مهدى (ع) حافظ امنيت :

عبدالله بن عباس از پيغمبر اكرم (ص) روايت كرده كه فرمود:

لن تهلك امة انا فى اولها و عيسى بن مريم فى آخرها و المهدى فى وسطها . (3)

امتى كه من در اول آنها و عيسى بن مريم در آخر آنها و مهدى در وسط آنها باشيم، هرگز هلاك نمى شوند. 

ظهور امام زمان


ابعادقلبى

اگر چه بعد قلبى انتظار خود در سه مرحله به كمال خود مى رسد:

اول: ظهور و فرج حضرت بقية اللّه ـ ارواحنا فداه ـ را باور كردن; بدين معنا كه آن قطعى بوده و بيقين تحقّق خواهد يافت كه البته چنين باورى بنا بر گفته هاى خداوند و اولياى معصوم او لازم الاعتقاد بوده و منكر آن كافر است.


دوم: آنكه ظهور را موقت به وقتى نكند كه در نتيجه قبل از فرا رسيدن آن هنگام مأيوس باشد. و اين نيز به مقتضاى ادلّه واجب است; وليكن به گونه اى كه اگر نباشد موجب فسق است نه كفر. زيرا وى گرفتار يأسى است كه حرام بوده و مى توان آن را از احاديث بسيارى از جمله رواياتى كه وقت گذاران را دروغگو شمرده است(2)، استفاده نمود.

سوم: آنكه حالت انتظار لحظه بلحظه در قلب او موج زند كه مى توان آن را از رواياتى چون ?انتظر الفرج صباحاً ومساءً?(3) صبح و شام منتظر ظهور ـ امام زمان ـ باشيد. و هم چنين در سخن زيبايى كه فرمود: ?يأتي بغتةً كالشهاب الثاقب?(4) او ناگهانى چون شهاب ظاهر خواهد شد. و اين مقتضاى كمال ايمان و عدم آن نقص ايمان است كه به مقتضاى اين درجه، مؤمن بايد مانند كسى باشد كه خبر آمدن مسافر را به او داده اند و مسافر در راه است و هر لحظه ممكن است برسد.

اينك برخى ابعاد اين باور را بر مى شمريم:


توحيد:

يكى از ابعاد مهم انتظار كه پيوسته بايد مورد توجه باشد، بُعد توحيدىِ آن است. انتظار، در ماهيت خود، انسانِ منتظر را متوجّه مبدأ عالم، و خداى جهان و سرچشمه ى همه ى هستها و هستيها مى كند. انسان منتظر، همواره، چشم به راه فرجى است كه به قدرت مطلقه ى الاهى تحقق خواهد يافت. منتظران ديده به راه حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ مى باشند; او كيست؟ او بنده ى خدا، خليفه ى خدا در زمين كه به قدرت خدا زنده است و مشغول عبادت خدا و واسطه ى فيض الاهى است و روزى به امر خدا براى استقرار بخشيدن دين خدا ظاهر خواهد شد.

اين بُعد توحيدى انتظار و توجه به خدا و طلب فرج از درگاه خدا، از مهمترين اصول اين اعتقاد و باور است. پيغمبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ مى فرمايد: ?أفضل أعمال أُمّتي، انتظار الفرج من اللّه عزّ وجلّ? ارزشمندترين كردار امت من انتظار گشايشى از جانب خداوند عزّ وجلّ است(5).


نبوّت:

يك بعد انتظار توجه به پيامبران و مكتب پيامبران و تجديد عهد با آنان است; منتظران چشم براه كسى هستند كه در او صفات و آثار پيامبران گرد آمده و هنگامى كه ظاهر گردد، آن آثار در او ديده خواهد شد. او از اهل بيت پيامبر و دوازدهمين وصى و جانشين او است; و چون ظاهر گردد; پرچم پيامبر را در دست گيرد و به سنت او عمل نمايد. نخستين اصحاب او 313 نفر خواهند بود به تعداد اصحاب پيامبر در جنگ ?بدر?. در كتاب بحارالانوار حديثى آمده كه ?هر كس از شما در حال انتظار ظهور حاكميت دين خدا در گذرد، مانند كسى است كه در خدمت قائم باشد و در خيمه ى او . . . نه بلكه مانند كسى است كه در ركاب قائم بجنگد نه به خدا سوگند، بلكه مانند كسى است كه در ركاب پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ شهيد شده باشد?(6).

اين تعاليم همه توجه دادن به اصل مهم نبوّت است.


امامت:

اعتقاد به امامت نيز در انتظار به خوبى روشن است. امام مهدى ـ ارواحنا فداه ـ وصىّ رسول خدا و خاتم ائمّه ى طاهرين است; امامان همه او را ياد كرده اند. آن حضرت مظهر قائم جارى امامت است و دين خدابه او قيام مى كند و زنده مى شود. او مشعل راه حيات و تكليف است، انتظار ظهور او بزرگترين تأكيد است بر اصل اعتقادى امامت و رهبرى. در احاديث تأكيد بسيار شده بر شناخت امام و خط امامت; امام صادق ـ عليه السلام ـ مى فرمايد: ?امام خود را بشناس اگر امام را شناختى چه ظهور زودتر اتفاق افتد يا ديرتر، به تو زيانى نمى رساند?(7) در احاديث ائمه ـ عليهم السلام ـ تأكيد شده بر اينكه در عصر غيبت، راه امامان را بپيمائيد و از تعاليم و احكام آنان پيروى كنيد. به تولاى آنان چنگ زنيد و از دشمنان و مخالفان آنان تبرى بجوئيد و كناره گيريد.


قرآن:

امر مهم ديگرى كه هر منتظرى بايد متوجه آن باشد، كتاب خدا و قرآن كريم است. مهدى ـ ارواحنا فداه ـ ، زنده كننده ى همه ى احكام قرآن است. انسان منتظر، همواره اين آرمان را در دل زنده مى دارد كه روزى با ظهور جهانگير مهدى آل محمّد ـ عليهم السلام ـ و آخرين خليفه ى آورنده ى قرآن، احكام قرآن جارى مى شود و قرآن در سراسر جهان حاكميت مى يابد و كتاب آسمانى، برنامه ى زندگى انسان زمينى مى گردد.


عدل:

اين بُعد و توجه به آن در مسأله ى انتظار، بسيار روشن است. انتظار مهدى ـ ارواحنا فداه ـ انتظار ظهور عدل است آن نيز عدل جهانى. آن حضرت مظهر اسماى الاهى است از جمله اين دو اسم مبارك يا عدل يا حكيم. حضرت مهدى ـ ارواحنا فداه ـ تجسم اعلاى حق و تحقق والاى عدل است; اوست كه جهان آكنده از بى عدالتى ها و بيدادها را، آكنده از عدل و داد مى كند و عدل خدايى را در همه جا سرايت مى دهد. بطور كلى تداعى موضوع عدل و عدالت و جهانگير شدن آن از انتظار جزء بديهيات است. انتظار يعنى چشم براه امامى داشتن كه چون بيايد جهان را از عدل و داد مملو سازد.


معاد:

در امر انتظار، اصل اعتقادى بسيار مهم ?معاد? همواره حضور دارد. اين حضور در سه جهت نمودار است.

جهت اول: اينكه آن حضرت به هنگام ظهور، ستمگران را كيفر مى دهد و مؤمنان را عزيز مى دارد و رحمت الاهى را به مؤمنين مى چشاند و اين خود نمونه اى است از چگونگى رستاخيز.

جهت دوم: اينكه به هنگام ظهور آنحضرت، گروهى از پاكان و پليدان به جهان باز مى گردند به تعبير قرآن (يوم نحشر من كل أُمّة فوجاً)(8) روزى كه از هر گروهى برخى را محشور مى سازيم و اين خود قيامت صغرايى است و نشانه اى براى قيامت كبرا.

جهت سوم: اينكه ظهور آن حضرت از اشراط ساعت است. يعنى علائم قيامت، يكى از نشانه هاى حتمى قيام قيامت، ظهور آن حضرت است تا او نيايد و حكومت عدل را در جهان برپاى ندارد، عمر جهان به سر نمى رسد و قيامت برپا نمى گردد.



ابعاد عملى

محور دوم انتظار، انتظار عملى و اقدامى است: با اين بيان كه: چنانچه انتظار يك زارع براى خوب به عمل آمدن محصول مشروط به شرطهايى است; از آن جمله كه زمين زراعى را اصلاح كند، تخم بكارد به موقع آبيارى كند در حالى كه مى داند تربيت كننده ى آن تخم و روياننده ى آن تا سر حد كمال خداوند متعال است. در اين حال چون احتمال آفت زمينى و آسمانى مى رود، سم پاشى كرده و نيز دعا مى كند و از خدا مى خواهد كه آفتها را از بين ببرد و محصول او را به عمل آورد. همينطور انتظار و دعا براى فرج امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ و رسيدن فيوضات و نعمتهاى الاهى به بندگان بر اسباب و شرايطى تكيه دارد و آن اين است كه به امام ـ عليه السلام ـ در ظاهر نيز اذن تصرف داده شود و از پرده ى غيب بيرون آيد و براى اين اذن نيز مقدمه هايى خواهد بود كه برخى از آنها به دست خود مردم است كه عبارت از تقواى الاهى و رفتار نيكو است چنانچه در سوره ى اعراف مى فرمايد (ولو أنّ أهل القرى آمنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء والأرض)(9). اگر مردمان ايمان آورده و تقوا پيشه سازند حتماً درهاى بركت را از آسمان و زمين به سوى ايشان مى گشاييم. بنابراين معلوم مى شود كه رفتار زشت مردم خود مانعى براى ظهور آن عزيز جانهاست.

حال به بررسى برخى از ابعاد انتظار عملى مى پردازيم:


تقيد مكتبى

: يكى از ابعاد مهم، در فلسفه ى عالى تشيع، تقيد به مكتب و خط مكتب است در صخره ى استوار اعتقادات شيعى به تعبير ديگر تولّى و تبرّى، متابعت محبّت آميز از حق و دستورات اهل بيت در تمامى شؤون و مخالفت خصمانه با ناحق و دورى از دشمنان خدا و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ .

اين است شعار شيعه، در طول تاريخ، شيعه فقط دين خدا را مى شناسد و به آن عشق مىورزد و هيچ گونه انعطاف پذيرى در برابر دشمنان دين در شراشر وجودش راه ندارد. پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ فرمودند: ?خوشا به حال منتظرانى كه به حضور قائم برسند، آنان كه پيش از قيام او نيز پيرو اويند، با دوست او عاشقانه دوستند و موافق، و با دشمن او خصمانه دشمنند و مخالف?(10).


ديندارى:

از ويژگيهاى انسان منتظر ديندارى است و ديانت پيشگى، جز اين نمى توان تصور كرد. انسان در دوران غيبت، بايد با مواظبت بيشتر، به امر دين خود، و به ديندارى و صحّت اعمال خود بپردازد و از هر گونه سستى، انحراف دورى گزيند و در خط صحيح قرار گيرد و دائماً متوجه و متوسل به امام خود باشد امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: ?براى صاحب الامر غيبتى طولانى است; در اين دوران هر كسى بايد تقوى پيشه كند و چنگ در دين خود زند?.(11)

آمادگى نظامى: امر بسيار جالب و بسيار مهم امر آمادگى نظامى در عصر انتظار است. مؤمن منتظر بايد هميشه آمادگى نظامى و نيروى سلحشورى داشته باشد تا به هنگام طلوع حق، به صف پيكارگران ركاب آنحضرت بپيوندد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: ?لِيُعِدَّنَّ أحدُكم لخروج القائم ولو سهماً فإنّ اللّه إذا علم ذلك من نيّته رجوتُ لأن ينسئ في عمره حتّى يُدركُه ويكون من أعوانه وأنصاره?(12) مى بايست هر يك از شما براى قيام قائم اگر چه يك تير تهيه كند. همانا خداوند هنگامى كه اين نيت را در او مى بيند اميدست كه عمرش را طولانى سازد تا آنكه او را دريابد و از ياران و ياوران او باشد.

در گذشته شيعيان به اين امر توجه بيشترى داشتند تا جايى كه برخى شمشير يا سلاحى ديگر درخانه نگاه مى داشتند. به بعد انسانى اين كار بنگريد! انسان در مدت عمر خود اسلحه داشته باشد كه به هنگام ظهور منجى انسانيت و گسترنده ى اصول عدالت و در هم كوبنده ى جباران به او بپيوندد و براى نجات بشريّت مظلوم و انسانيّت محروم به پا خيزد. اين چه زلال جارى و چه باور تابناكى است. آفرين بر اين اعتقاد و آمادگى.


اخلاق اسلامى

معلوم است كه اين بُعد نيز، بايد در جامعه ى منتظر حضور محسوس داشته باشد. جامعه ى منتظر، بايد جامعه اى اسلامى باشد. و بزرگترين وجه تمايز جامعه ى اسلامى، از ديگر جامعه ها، همان اخلاق نورانى اسلام است. انسان منتظر بايد داراى اخلاق اسلامى باشد، و جامعه ى منتظر بايد مظهر اخلاق اسلامى باشد. امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ ، در حديثى كه بخشى از آن ذكر شد، مى فرمايد:

هر كس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، بايد در عصر انتظار، مظهر اخلاق نيك اسلامى باشد. چنين كسى اگر پيش از قيام قائم درگذرد، پاداش او مانند كسانى باشد كه قائم را درك كنند و به حضور او برسند. پس (در ديندارى و تَخَلُّق به اخلاق اسلامى) بكوشيد، بكوشيد و در حال انتظار ظهور حق به سر بريد. اين (كردار پاك و افكار تابناك) گوارا باد بر شما، اى گروهى كه رحمت خدا شامل حال شماست!(13)

و اينكه اينهمه تأكيد شده است كه شيعه بايد ?زَيْنِ? امامان خود باشد نه ?شَيْنِ? آنان، رعايت آن، در عصر انتظار، به صورتى مؤكدتر لازم است. شيعه بايد با رفتارِ انسانى، و اخلاقِ محمدى، و صفاتِ علوى، و فضائلِ جعفرى، همواره مايه ى زينت و افتخار و آبروى ائمه ى طاهرين باشد، نه مايه ى ننگ آنان. بايد طورى باشد كه ائمه بتوانند به شيعيان خود افتخار كنند. و اين رعايت، در دورانِ غيبت امام ـ به احترام امام ـ واجب تر است.



پارسايى

انسانِ منتظرِ حكومتِ علىوارِ مهدى موعود، علاوه بر تديُّن و تقوى، بايد پارسا باشد، و خود راچنان كه آن پيشوا دوست دارد، بسازد و بدارد، و به او و ياران او شباهت به هم رساند، تا ـ به لطف خدا ـ در شمار آنان به حساب آيد. امام صادق مى فرمايد:

هر كس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد، و پارسايى پيش گيرد، و كردار با ورع داشته باشد.(14)

در حديثى ديگر، امام محمد باقرـ عليه السلام ـ ، مى فرمايد:

تقوى پيشه سازيد، و بار سنگين انتظار را، به كمك ورع و پارسايى به منزل رسانيد، و با كوشش بسيار در عبادت و اطاعت خدا.

هر يك از شما دينداران، هنگامى غرق شادمانى مى شويد كه به آستانه ى ورود به جهان ديگر پا نهيد، و دوره ى دنيا را سپرى كنيد. آنجا چشمانتان به نعمت الاهى، و كرامت خدايى، و بهشت جاودانى روشن مى گردد. آنجاست كه همه ى اندوهها از ميان مى رود. و آنجاست كه مى بينيد راهى كه شما پيموديد حق بوده است، و راهى كه مخالفان شما پيموده اند باطل . . .(15)



انتظار، دورانِ تكليف حسّاس

با توجه و تأمل در ابعاد عملىِ انتظار ـ كه در بخش پيش ياد شد ـ مى بينيم كه انتظار، تجلّىِ جامع و تَبَلوُرِ كامل تربيتهاى مكتب است. پس، انتظار، هم، ?شاخصِ مُنَوَّرِ اَبعاد عقايد حَقّه? است، و هم ?تبلورِ كاملِ تربيتهاى مكتب?. آرى غيبت، جريانى بسيار عميق، و انتظار جريانى بسيار سازنده و مهم است. دوره ى غيبت و انتظار از يك جهت، مانند مدتى است كه معلم از كلاس خارج مى شود ـ چنانكه در پيش اشاره شد ـ تا بنگرد كه شاگردان در غياب او چه مى كنند؟ و درباره ى تعاليم و تكاليف خود چسان رفتار مى نمايند. انسان منتظر، كه شاگرد مكتب پيامبران، و حاضر در كلاس دينِ حق است، بايد همواره مراقب خود باشد، و در علم و عمل بكوشد، و بداند كه معلم از كلاس بيرون رفته است، و هر لحظه ممكن است برسد، و او را در آن حال كه هست ببيند . . . بايد هميشه در حالى باشد كه رضاى كامل خاطر معلم را فراهم آورد.



نگهبانى ايمان

يكى از ابعاد عظيم تكليف حسّاس و بزرگ، در روزگاران غيبت و انتظار، حفظ دين، و نگهبانى مرزهاى عقيدتى، و حراست باورهاى مقدس است. جامعه ى منتظر نبايد درباره ى اين امر عظيم سستى روا بدارد.

لازم است فروغ ايمان، و نور يقين، و پرتو عقيده ى به حق، و تشعشع اعتقادات راستين، همواره، در دل و جان مردم محفوظ باشد، و پيوسته ژرفتر و ژرفتر شود، و بارورتر و بارورتر گردد.

لازم است جان و دل نوباوگان و نوجوانان و جوانان، هر دم، در برابر تابش اعتقادات حقه قرار گيرد، و از اين تابش و تجلى آكنده گردد.

لازم است ايمان، جزء وجود آنان، و مايه ى تقوم هويّتِ اصلى آنان باشد، تا كم كم، حق، و فداكارى در راه اعتلاى حق، چون خون، همه ى وجود آنان را گرم كند، و چون روح، جوهرِ حيات آنان باشد.

لازم است سعى شود تا ايمان اعتقادى، با ايمان عملى در آنان، اتحاد يابد، و از نخستين سنين تكليف و توجه، بُعد عمل به احكام نيز، عمل درست، در زندگانى آنان حضور قاطع بيابد.

در روزگار غيبت امام، و طولانى شدن عصر انتظار، ممكن است شبهه هايى در ذهن برخى بيابد، يا شياطينِ پنهان و شياطينِ آشكار، به سست كردن پايه هاى اعتقادى كسانى ـ بويژه جوانان ـ برخيزند; بايد در برابر اين شبهه ها مقاومت كرد، و آنها را از ذهنها و دلها زدود. همچنين مطالب و مسائلى، در روند زمانه، و تحولات زندگى بشر، و پيدا شدن افكار و مسلكها بروز مى كند، كه ممكن است ظلمتهاى فكرى بيافريند، و به ايمانها و روشناييهاى قلوب، زيان برساند; بايد در برابر اين مطالب و مسائل نيز پايدار بود، و پايدارى كرد، و در رد و رفع آنها، و روشن كردن پوچىِ آنها، به كوشش برخاست.

بطور كلى، حوزه هاى علمى و اعتقادى، و نگهبانان ميراث قرآنى و فرهنگ تربيتى اسلامى، بايد در برابر همه ى اين تهاجمات پايدارى كنند، و به تناسب هر مورد، به دفع اين زيانها و خطرها بپردازند. اينهمه تأكيد كه در احاديث، درباره ى حفظ ايتامِ آلِ محمّد ـ عليهم السلام ـ شده است، قسمتى از آن تأكيدها ناظر به اين بُعد است، بُعد اعتقادى. اين اَيتام، اَيتامِ معنوى و تربيتى هستند، و اين حفظ، ـ از جمله ـ حفظ اعتقاد دينى، و تربيت دينى است در توده ها، بويژه در جوانان و نوجوان. و اينهمه كه اهميت

داده اند به پاسدارى از مرزهاى اعتقادى، و گفته اند: عالمانِ حافظ دين، و نگهبانانِ عقايد مردم از انحراف، ?پاسداران? مرزهاى دينند، اينها همه، در آن صورت است كه اين نگهبانى و پاسدارى، به نحو احسن، به عمل آيد.

حفظ و گسترش اعتقاد دينى، و شناخت درست اعتقادى و عملى ـ كه وسيله ى تشخيص حق از باطل است ـ در روزگار متصل به ظهور، مفيدتر، بلكه لازمتر است، چنانكه در احاديث رسيده است. و اين بدان علت است كه تنها دارندگانِ عقيده و عملند كه در مسائل و حوادث پيش از ظهور گم نمى شوند، و دچار ترديد نمى گردند، و حق را تشخيص مى دهند. آرى، آنان كه ?اعتقاد صحيح? و ?عملِ صالح? داشته باشند، به تصديق و تأييد مهدى ـ عليه السلام ـ مبادرت مى كنند و به سعادت بزرگ مى رسند. اين است كه تا به هنگام ظهورِ مهدى ـ يعنى هنگامى كه فرياد او به گوش همگان برسد ـ بايد اعتقاد صحيح، و عمل صالح، در مردمِ منتظر حفظ گردد.

در احاديث و تعاليم، از اهميت ايمان، در عصر غيبت، به گونه هايى عجيب ياد شده است، و منتظران مؤمن، داراى مقام و منزلت شمشير زنان در ركاب پيامبر دانسته شده اند. از اين بالاتر، پيامبر اكرم آنان را برادران خود خوانده است. همچنين از نظرِ خردمندى، و بصيرت، و اعتقاد، و اخلاص، مورد ستايش بسيار قرار گرفته اند. دلهاى منتظران مؤمن، در سخن امام صادق ـ عليه السلام ـ كه سپس نقل خواهد شد، چونان قنديلهاى روشن توصيف شده است.

پيامبر اكرم ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ خطاب به اصحاب:

. . . شمايان اصحاب منيد، ليكن برادران من مردميَند كه در آخر الزّمان مى آيند. آنان به نبوت و دين من ايمان مى آورند، با اينكه مرا نديده اند . . . هر يك از آنان اعتقاد و دين خويش را با هر سختيى نگاه مى دارد، چنانكه گويى درخت خار مغيلان را در شب تاريك با دست پوست مى كَند، يا آتش پر دوام چوب تاغ را در دست نگاه مى دارد. آن مؤمنان، مشعلهاى فروزانند در تاريكيها. خداوند آنان را از آشوبهاى تيره و تار (آخر الزّمان) نجات خواهد داد ـ لأحَدُهُم أشَدُّ بَقْيّةً على دينِهِ، مِن خَرْطِ القَتادِ، في اللّيلَةِ الظَّلماء، أو كالقابِضِ على جَمْرِ الغَضا. أُولئكَ مَصابيحُ الدُّجى، يُنجيهمُ اللّهُ مِن كلِّ فتنة غَبراءَ مُظلِمَة(16).

امام علىّ بن الحسين زين العابدين ـ عليه السلام ـ ، خطاب به ابو خالد كابلى:

اى ابو خالد! مردمانى كه در روزگار غيبت به سر مى برند، و معتقِدند و منتظِر، از مردمان همه ى زمانها افضلند. زيرا كه خداى متعال به آنان خرد و فهم و معرفتى داده است كه غيبت امام، براى آنان، مانند حضور است (يعنى با اينكه در عصر غيبت به سر مى برند و امام را نمى بينند، از نظر ايمان و تقوى و پايدارى، گويى در زمان ظهور به سر مى برند و امام خود را مى بينند). اين مردم را (كه در چنان روزگارى زندگى مى كنند)، خدا مانند سربازانِ پيكارگر صدر اسلام قرار داده است، همانان كه در ركاب پيامبر ـ صلّى اللّه عليه وآله وسلّم ـ ، شمشير مى زدند و پيكار مى كردند.

آنانند اخلاص پيشگان حقيقى، و آنانند شيعيانِ واقعى، و آنانند كه ـ در نهان و عيان ـ مردم را به دين خدا دعوت مى كنند . . .(17)

و اين ايمان و باور، بايد در جامعه باشد، و بايد همچنين ـ تا زمان ظهور ـ بماند.



عدل و احسان

مسأله ى ديگرى كه مسلمان منتظر، بايد به آن اهميت بسيار بدهد، و در تحقّق و گسترش آن بكوشد، عدل و احسان است. يكى از شعارهاى سرلوحه اى، در قرآن كريم، اين شعار سترگ است:

(إنّ اللّه يأْمُرُ بِالعَدلِ وَالإحسان)(18).

خداوند به اقامه ى عدل و اشاعه ى احسان امر مى كند.

سخن از عدالت و دادگرى، در اسلام و قرآن، اصلى است بنيادى و همه گير، كه نيازى به توضيح ندارد. اهميت اين اصل تا آنجاست كه در بسيارى از احكام فقهى و عبادى نيز، به گونه اى، به لزوم عدالت بر مى خوريم، از جمله در نماز جماعت، كه مى گويند، پيشنماز بايد عادل باشد. و اين عدالت كه در پيشنماز شرط است نيز، به نوعى، ترك ظلم است نسبت به نفس، و نسبت به غير.

اين است كه منتظران ظهور دولت حق، و حكومت عدل، كه دينشان اسلام است، و كتابشان قرآن، و نخستين امامشان على بن ابى طالب است (يعنى تجسُّمِ اعلاى عدالت و دادگرى)، و خود در انتظار تحقق حكومت عدل جهانى به سر مى برند، بايد پيوسته، نمونه ى اين عدل و عدل طلبى باشند، و اين چگونگى را نشان دهند، و جامعه ى خويش را از احسان سرشار سازند. بايد جامعه ى آنان، نمونه ى آن عدل و دادى باشد كه از آن دم مى زنند، و منتظر ظهور ابعاد كلى و جهانگير آنند.

مى شود جامعه اى خود را منتظر حكومت عدل جهانى بداند، و خود، در محيط خود، در روابط خود، در معاملات و حقوق و قوانين خود، عدالت را عملى نسازد، و رعايت نكند، و به عدل و داد نگرايد، و از عدل و داد طرفدارى نكند، و در راه آن به پا نخيزد، و نشانى از بسط و عدل و احسان در آن جامعه نباشد؟ اين امر چگونه مى تواند بود؟ و اگر باشد، صدق اينگونه مردمى در انتظار، از كجا نمودار خواهد گشت؟.



تمرين و رياضت

منتظران با اخلاص در مرحله ى تربيت نفس و خود سازى به امر ديگرى نيز بايد توجه كنند توجهى عميق. آن امر، تمرين زندگى است ساده و خشن و دور از رفاه و تن آسانى، تا بدينگونه با زندگى پيشواى قيام هماهنگ گردند و تاب پيروى از او پيدا كنند. هيچگونه ضعفى و سستى و اميال و علايقى نبايد شخصيت صخره سانِ انسان منتظر را دستخوش قرار دهد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: ?درباره ى خروج قائم، خيلى عجله داريد، هان! به خدا سوگند، او جامه ى مويين مى پوشد و نان جوين مى خورد. روزگار قيام او، روزگار به كار بردن شمشير است . . . او شبانگاهان به دردمندان و نيازداران سر مى زند و روزها به نبرد در راه دين مى پردازد. . .?(19)

آرى درد آشنايان! به همراهى آن پيشواى درد آشنا به پا مى خيزند و جباران را با مجاهده و جنگ، در پرتو يارى و نصر خدايى، از ميان بر مى دارند و خود مانند محرومترين محرومان زندگى مى كنند. خوراكى خشك و اندك مى خورند و جامه اى خشن و كم بها مى پوشند. اينسان رفتار مى نمايند تا محروميت را از جهان بردارند.



قائم و قيام

اين قيام به هنگام شنيدن نام قائم يعنى آمادگى داشتن در هر آن، براى قيام و مبارزه و جهاد در راه تحكيم عدالت جهانى در ركاب حجّت خدا. شيعه ى منتظر در عصر غيبت بايد همواره داراى چنين هدفى باشد.



نقش انتظار

انسان در زندگى فردى و اجتماعى خود مرهون حقيقتى به نام انتظار است و اگر از انتظار گريخته و اميدى به آينده نداشته باشد، زندگى براى او مفهومى نخواهد داشت. حركت و انتظار در كنار هم مى باشند. انتظار علت حركت و تحرّك بخش است. آنچه مورد انتظار است، هر چه مقدس تر و عالى تر باشد انتظارش نيز مقدس تر خواهد بود و ارزش مردم را مى توان از انتظارى كه دارند سنجيد يكى در انتظار پايان سال و اخذ گواهى و مدركى ست تا بدين وسيله كار و شغل مناسبى فراهم نمايد. ديگرى منتظر سامان يافتن اوضاع مالى خويش است تا خانه اى فراهم كرده و همسرى بگيرد و از تجرّد و تنهايى خلاص يابد. و آن ديگر منتظر ارتقاء حقوقى است كه مثلاً ماشين سوارى يا خانه ى شخصى تهيه نمايد. رژيمهاى سرمايه دارى نيز منتظرند تا قدرتشان بيشتر شده و دنيا را بيشتر استعمار كنند در هر حال همه منتظرند و اين انتظار سبب جنب و جوش آنهاست و اگر انتظار در اين دنيا از بشر گرفته شود ديگر ادامه ى حيات برايش بى لذّت و بى معنا است.

(قُل كل متربّص فتربّصوا)(20) بگو همه منتظرند پس منتظر باشيد.

انتظار فرج امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اصلى ترين نقش خود را در آرامش دلهاى پريشانى كه از وضع موجود در جامعه ها و سيطره استعمار و هر چه محرومتر شدن ضعيفان و قتل و غارتها و مهجور ماندن معارف حقيقى اهل البيت ـ عليهم السلام ـ به ستوه آمده و در ميان امواج يأس و نوميدى غوطهور است. در اين حال يگانه آرزوى آنان پيشوا و نور تابانى است كه عالم سراسر تاريكى را به پرتو جمالش منوّر مى سازد و اين اميد خود آرام بخش جان آنهاست. با اين اميدست كه شاهراه شريعت را با گامهاى استوار در مى نوردد و چون كوه در برابر مشكلات مى ايستد و بدين روش زمينه اى را براى ظهور آن عزيز فراهم مى سازد. لذاست كه آن حضرت در توقيع شريفى به محمّد بن عثمان مى فرمايد: براى فرج بسيار دعا كنيد كه آن خود فرج شماست(21).



ارزش انتظار

واژه ى انتظار سترگترين مقام را در معارف اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به خود اختصاص داده است. در ميان هزاران هزار گوهر تابناك كه از خاندان رسالت رسيده است به كمتر واژه اى بر مى خوريم كه چون انتظار از آن به زيبايى ياد شده باشد. از ميان آن باغستان معارف به دو ريحان بسنده مى كنيم:

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: روزگارى خواهد آمد كه امام از مردم پنهان مى شود. خوشا به حال آنان كه در آن زمان بر امر (ولايت) ما ثابت قدم باشند. زيرا كمترين ثوابى كه آنان را خواهد رسيد، آنكه خداوند به ايشان مى گويد: اى غلامان و كنيزان من! بر سرّ من ايمان آورديد و غيب مرا گواهى كرديد; بشارت باد شما را به جزاى نيكوى من. همانا شما غلامان و كنيزان حقيقى من هستيد. از شما مى پذيرم (رفتار نيك را) و بر شما مى بخشايم (عملهاى زشت را) و بخاطر شما در مى گذرم و سيراب مى سازم بندگانم را با آب باران; و بلاها را از آنان رفع مى كنم. اگر شما نباشيد عذابم بر آنان نازل خواهد شد.

جابر گويد: گفتم: اى فرزند رسول خدا! چه چيزى بهترين كار براى مؤمن در اين زمان است؟ فرمود: نگاهدارى زبان و خانه نشينى(22).

هم چنين از ابى بصير از امام صادق ـ عليه السلام ـ درباره آيه شريفه (يوم يأتي بعض آيات ربّك . . .)(23) سؤال شد، فرمود: آن هنگام قيام قائم و منتظر ماست . . . سپس فرمود: اى ابو بصير! خوش بر احوال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبت انتظار ظهورش مى كشند و در گاه ظهور فرمان بردار اويند آنان اولياء خدايند كه هيچ ترس و واهمه اى بر آنان نيست و هرگز غمگين نخواهند شد(24).

هم چنين درباره ارزش انتظار امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده است كه به برخى از ياران خود فرمودند: هر يك از شما منتظر اين امر از دنيا رويد چون كسى هستيد كه در خيمه قائم همراه اوست(25).



وجوب انتظار



آنچه تا كنون پيرامون ابعاد، ارزش و نقش انتظار و ديگر محورهاى اين بحث بيان كرديم وجهى براى طرح اين مبحث باقى نگذارده است، ليكن به منظور جامع بودن سخن در اين باره نيز به حديثى زيبا اشاره مى كنيم:

ابو بصير خدمت امام باقر ـ عليه السلام ـ مى رسد و عرض مى كند: اى فرزند رسول خدا! آيا مى پذيريد كه من دوست و تنها متوجه و گردن نهاده بر ولايت شمايم؟ امام ـ عليه السلام ـ فرمود: آرى! عرض نمود: پس اينك پرسشى دارم كه جواب دهيد، زيرا من نابينايم و كمتر راه مى روم; و نمى توانم هر زمان خدمت شما برسم. امام ـ عليه السلام ـ فرمودند: خواهش خود را عرضه دار! گفت: مرا از آن دين كه خود و خاندانت بدان پايبنديد، آگاه ساز تا من نيز بدان گردن نهم. امام ـ عليه السلام ـ فرمود: اگر چه به كوتاهى سخن گفتى، ليكن سؤالى بس بزرگ نمودى; بخدا سوگند! دين خود و پدرانم را بر تو عرضه مى كنم و آن گواهى به يگانگى خداوند و رسالت محمد و اقرار بر آنچه او از جانب پروردگار آورده و دوستى با آنان كه دوست مايند و بيزارى از هر كه دشمن ماست و تسليم بودن بر فرمان ما و انتظار كشيدن قائم ما و كوشش نمودن (در راه اطاعت خداوند) و پرهيز از آنچه او نمى پسندد(26).

اين نكته اى بسيار شگرف است كه انتظار دوشادوش توحيد و نبوت از اصول مهم دين محمدى است. و آن حكايت از چيزى فراتر از وجوب دارد.



 فظايل انتظار فرج امام مهدى (عج)

در روايات اسلامى فضيلت و ثواب بسيارى براى منتظران آن امام منتظر (عج) بيان شده است، حال ما در اينجا به ذكر برخى از روايات انتظار اشاره مى نماييم.

1ـ صقر بن ابى دلف مى گويد:

شنيدم كه حضرت محمد بن على الرضا ع مى فرمود: همانا امام پس از من پسرم على است، امر او امر من است، گفته اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و اما بعد از او پسرش حسن است. امر او امر پدرش و گفته او گفته پدرش. اطاعت او اطاعت پدرش مى باشد.

امام رضا ع سپس ساكت شد عرض كردم: اى فرزند رسول خدا ص امام بعد از حسن ع كيست؟ پس آن حضرت بشدّت گريست.

سپس امام رضاع فرمود: البته بعد از حسن پسرش آنكه قائم به حق و مورد انتظار است ; مى باشد.

راوى مى گويد: گفتم: اى فرزند رسول خدا ص چرا?قائم? ناميده شده است؟ فرمود: چون كه او بپاخيزد پس از آنكه يادش مرده باشد و بيشتر معتقدان به امامتش برگشته باشند.

گفتم چرا منتظر ناميده مى شود؟ امام رضا ع فرمود:? زيرااو را غيبتى است كه روزها و مدتى طولانى دارد پس مخلصان منتظر خروجش باشند و اهل ترديد انكارش كنند و جاهلان ياد او را استهزاء كنند ووقت گذاران (براى ظهور او) دروغگو شوند. و عجله كنندگان در آن هلاك گردند و تسليم شوندگان در آن نجات يابند.?

2 ـ شخصى از امام صادق ع پرسيد:

اگر كسى بر ولايت شما باشد و انتظار ظهور حضرت حق را داشته باشد و در اين حال بميرد، چگونه است؟

امام صادق ع در پاسخ فرمودند: او همانند كسى است كه با رهبر اين انقلاب (حضرت مهدى (عج)) در خيمه فرماندهى او بوده باشد، پس اندكى سكوت كرد سپس فرمود: ? مانند كسى كه با پيامبر اكرم ص در مبارزاتش همراه بوده است.?

و در روايت ديگرى داريم كه امام صادق ع فرمود: ?او همانند كسى است كه در ركاب رسول خدا ص شهيد شده باشد.?

3 ـ حضرت على ع فرمودند:

منتظر فرج باشيد و از رحمت خدا نااميد نشويد. به درستى كه بهترين عمل نزد خداوند عزوجلّ انتظار فرج است. (92)

 فوايد و آثار ارزشمند انتظار فرج حضرت مهدى (عج)

برخى از ناآگاهان چنين پنداشته اند كه انتظار فرج مهدى (عج) ممكن است سبب ركود و عقب ماندگى يا فرار از زيربار مسؤليت ها و تسليم دربرابر ظلم و ستم گردد ; چرا كه اعتقاد به اين ظهور بزرگ ; مفهومش قطع اميد از اصلاح جهان قبل از او و حتى كمك كردن به گسترش ظلم و فساد است و انتظار اين ظهور بزرگ آثار و بركات بسيار سازنده اى دارد كه در ذيل به چند نمونه اشاره مى كنيم:

1 ـ خود سازى فردى

انتظار يك مصلح جهانى به معنا آماده باش كامل فكرى، اخلاقى، مادى و معنوى براى اصلاح همه جهان است، فكر كنيد چنين آماده باشى چقدر سازنده است. براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى، مردانى بسيار بزرگ، مصمم، نيرومند و شكست ناپذير، فوق العاده پاك، بلند نظر، كاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است و خودسازى براى چنين هدفى مستلزم به كار بستن عميق ترين برنامه هاى اخلاقى، فكرى و اجتماعى است. اين است معناى انتظار واقعى. آيا هيچ كس مى تواند بگويد كه چنين انتظارى سازنده نيست؟!

2 ـ خود ياريهاى اجتماعى

منتظران راستين در عين حال وظيفه دارند تنها به خويش نپردازند بلكه مراقب حال يكديگر باشند و علاوه بر اصلاح خويش در اصلاح ديگران هم بكوشند ; زيرا برنامه عظيم و سنگينى كه انتظارش را مى كشند يك برنامه فردى نيست .

3 ـ منتظران راستين در فساد محيط حل نمى شوند

اثر مهم ديگرى كه انتظار حضرت مهدى دارد، حل نشدن در مفاسد محيط و عدم تسليم در برابر آلودگيهااست. آرى انتظار ظهور مصلحى كه هر قدر، اهل دنيا فاسدتر مى شوند اميد ظهورش بيشتر مى گردد اثر فزاينده روانى در معتقدان دارد و آنها را در برابر امواج نيرومند فساد بيمه مى كند آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محيط مأيوس نمى شوند بلكه به مقتضاى ;

وعده وصل چون شود نزديك آتش عشق تيزتر گردد

وصول به هدف را در برابر خويش مى بينند و كوشش آنان براى مبارزه با فساد و يا حفظ خويشتن با شوق و عشق زيادترى تعقيب مى گردد