زندگي و شخصيت امام حسين(ع)
سلام و درود بر خورشيد جهان افروزي كه درخشش نور او، تمام هستي را از ناسوتتا ملكوت و از ملكوت تا لاهوت فرا گرفته و ديدة تمام ساكنان آسمان و زمين را در مقابلعظمت خود خيره ساخته است.
سلام و درود بر آن ماه جهانتابي كه همه را در برابر همت والا و ارادة پولادينخويش مبهوت و شگفت زده كرده است.
سلام و درود بر انقلابي بزرگ تاريخ بشر كه با قيام پرشكوهش ابر سياه جهل وناداني و شرك و بيديني را كه بر روي افكار پوسيدة مردم سايه افكنده بود برطرف كرد وخفتگان را بيدار و غافلان را آگاه كرد و مدعيان دروغين خلافت و امامت را رسوا ساخت.
سلام و درود بر مشعلدار حريت و آزادگي كه با فرياد «فكونوا احراراً في دنياكم»تمام ابعاد آزادي و آزادگي و همة انواع استعمار و استبداد را براي تمام نسلها ترسيم نمودو چگونه زيستن و چگونه مردن را براي همگان در تمام مقاطع تاريخ معين فرمود.
سلام بر او كه بردبارتر از ايوب، مقاومتر از يعقوب، قهرمانتر از يوسف، باشكوهتر ازسليمان، شجاعتر از موسي و مهربانتر از عيسي بود.
سلام بر او كه مهر پيامبر (ص) در دل و شجاعت علي (ع) در كف و فرياد زهرا (س)بر سر و شكيبايي حسن (ع) در سينه داشت.
سلام بر او كه ملكوتيان از صبرش در حيرت، جبروتيان در يارياش در حسرت،انبيا در غم او گريان و اوليا در مصيبت او نالانند.
از ولادت تا امامت
امام حسين (ع) روز سهشنبه، يا پنجشنبه پنجم شعبان سال چهارم هجري ـسالي كه غزوة خندق رخ داد ـ متولد گرديد و به روايتي، ولادت آن حضرت در سال سومهجري، سوم ماه شعبان بوده است.
همين كه رسول خدا (ص) از ولادت حسين آگاه شد، شتابان به خانة علي(ع) آمد واز اسماء فرزند خود را خواست. سپس در آغوش گرفت و او را غرق بوسه ساخت و اينمراسم را دربارة حسين انجام دادند:
1ـ در گوش راست او اذان و در گوش چپاش اقامه خواند.
2ـ براي او نامگذاري كرد و در روايات آمده: اولين كساني كه به نامهاي حسن وحسين نامگذاري شدند، فرزندان علي و زهرا ـ سلام الله عليهما ـ هستند كه خدا ايننامها را از مردم پوشيده نگه داشت، تا نونهالان علي و زهرا به اين دو نامگذاري شدند.
3ـ در روز هفتم ولادت، پيامبر دستور داد قوچ بزرگي را خريداري و براي حسينعقيقه كردند و گوشت آن را ميان فقيران تقسيم نمودند.
4ـ سر حسين را تراشيده و به ميزان وزن آن نقره صدقه دادند كه با اين مراسمكمك شايستهاي به فقيران شد.
5ـ در روز هفتم ولادت حسين را ختنه كردند.
6ـ تعويذ حسين (ع) كه رسول خدا (ص) براي حفظ فرزندان، آنان را با اين كلماتبيمه ميفرمود و اين دعا را ميخواند: «اَعوذُ بِكلماتِ اللهِ التامَّهِ من كُلِّ شَيطان وهامَّةِ منكل عين لامَّةِ»
تصور بعضي از مذاهب مانند زيديه بر آن است كه امام، كسي است كه با شمشيرقيام كند و اگر قيام نكند، امام نيست. ليكن از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـروايتشده:
«ابناي هذانِ امامانِ قاما اَو قَعَدا»
يعني اين دو فرزندم ـ اشاره به امام حسن و امام حسين ـ هر دو امامند، چه قيامكنند، چه نشسته و ساكت باشند.
اين روايت ضمن تصريح به امامت حسنين 8 ميفهماند كه قيام شرط امامتنيست.
از قيام تا شهادت
چرا حسين (ع) قيام كرد؟ اين سؤال در ذهن بسياري از كساني كه از مقررات ووظايف اسلامي و حقايق تاريخي بياطلاعند، پيش ميآيد. با توجه به اين كه حسين(ع)از قدرت بني اميه و ضعف و زبوني مردم مطلع بود و شناختي كه از مردم كوفه داشت وتجربه كرده و ديده بود كه كوفيان با پدرش علي (ع) و برادرش امام مجتبي (ع) چگونهرفتار كردند، اين شناخت و آگاهي از گفتههايش كاملاً آشكار ميگردد؛ چنان كه فرمود:
«مردم برده و بندة دنيايند، دين چرخش ]لقلقة[ زبان آنها است، به هر سو كهنفعشان ايجاب ميكند ميچرخد، پس هنگام گرفتاري دينداران اندك ميشوند».
پس چرا قيام كرد؟ و مانند برادرش امام حسن (ع) با حكومت وقت كنار نيامد؟
در پاسخ اين ايراد، اجمالاً ميگوييم كه قيام و نهضت حسين (ع) داراي علل وفلسفه و اسرار زيادي است كه به طور اختصار به بعضي موارد آن اشاره ميكنيم.
1ـ مسئوليت ديني حسين (ع)
اسلام عزيز هر فرد مسلمان را در برابر حوادثي كه براي مردم و جامعهاش پيشميآيد، مسئول ميداند؛ چنان كه رسول گرامي اسلام فرمود:
كُلّكُم راعٍ و كُلّكُمْ مَسئولٌ عَنْ رِعيَّتِهِ؛ «همة شما سلطانيد و همة شما در موردرعيت موأخذه ميشويد» همه شما نسبت به هم مسئوليد و حسين (ع) كه ميديدمسلمانان در فقر و سختي به سر ميبرند و يزيد خود را حاكم بر مردم و خليفة مسلمينقلمداد ميكند و محرمات الهي را مرتكب ميشود و با سنت پيامبر مخالفت ميورزد،وظيفه و مسئوليت دينياش او را وادار به قيام عليه چنين حكومت طاغي و ياغي و جبارينمود. از اين رو، همه نامههايي كه به حسين (ع) نوشتند و بيعت مردم با او، عذري براي او(ع) باقي نميگذاشت و در تاريخ مورد انتقاد واقع ميشد.
2ـ مسئوليت اجتماعي امام حسين (ع)
حسين (ع) به لحاظ موقعيت اجتماعياش خود را در مقابل امت اسلامي مسئولميبيند، تا در مقابل ظلم و بيدادگري كه از ناحية حكومت اموي بر امت وارد ميشود بهدفاع برخيزد؛ گر چه اين مسئله وظيفة هر فرد مسلماني است، ولي به طور طبيعي در موردامام حسين (ع) با توجه به امامت او از يك سو، انتسابش به پيامبر از سوي ديگر، تأكيدبيشتري پيدا ميكند و امام (ع) اين مسئوليت را احساس ميكرد و سكوت در برابرجنايتهاي يزيد را جايز نميشمرد. از اين رو براي ايفاي اين مسئوليت بزرگ به پاخاست، تا آن كه خود و همة اهل بيتش را در اين راه فدا كرد و حكم قرآن را در ميان مردماجرا كرد.
3ـ اقامة حجت بر امام (ع)
با توجه به اين كه نامههاي بسياري تا حدود دوازده هزار نامه براي حسين (ع)نوشتند و آمادگي خود را براي كمك با لشگر يكصد هزار نفري اعلان نمودند، آن هم ازشهر كوفه كه بزرگترين شهر نيرو خيز اسلامي است؛ تا آن جا كه او را مسئول به حسابآوردند كه اگر امامت و خلافت را نپذيرد در پيشگاه خدا با او احتجاج خواهند كرد و معلوماست اگر حسين (ع) اجابت نميكرد،در برابر خدا و امت اسلامي مسئول بود.
4ـ حفظ مقام خلافت
خلافت در اسلام، عبارت است از جانشيني رسول خدا (ص) يعني خليفه بايد نمونهرسول خدا و متصف به اوصاف و اخلاق پيامبر اسلام باشد، زيرا خليفة حكومت اسلاميميبايست وسيلهاي براي تحقق عدالت اسلامي و قضاوت عليه تخلفاتي باشد كه انجامميگيرد؛ براي همين اگر خليفه فرد شايستهاي باشد، جامعه را به صلاح و سعادت سوقميدهد و چنانچه فرد منحرفي باشد مسير جامعه را هم به انحراف ميكشاند.
حسين (ع) در اولين نامهاي كه به مردم كوفه نوشت به اين شرايط اشاره فرمود:
«به جانم قسم امام نيست مگر آن كه به كتاب خدا عمل كند و به عدل و قسطرفتار نمايد و بر حسب قانون و حق مجازات كند و خود را در مسير رضاي خدا قرار دهد».
پس خلافت تنها يك سلطة ارضي نيست، بلكه خلافت نيابت از رسول خدا است.ليكن حسين ميبيند كه مقام جدش در اختيار فردي قرار گرفته كه تمام اوقاتش را بهميگساري و عياشي و شكار و تفريح نامشروع ميگذراند و جز رسيدن به شهوات نفسانيهدفي ندارد، لذا قيام كرد تا خلافت اسلامي را به جاي گاه اصيلش برگرداند.
5ـ احياي اهل بيت
يكي از كارهاي معاويه اين بود كه به هر طريق ممكن ميكوشيد تا نام و ياداهلبيت رسول الله را محو و نابود سازد و آثار و فضايل و مناقب آن را ريشهكن نمايد.حسين(ع) در كنفرانس سياسي بزرگي كه در مكة مكرمه تشكيل داد و مسلمانان سراسركشور در آن حضور داشتند؛ مردم را از هدف شوم معاويه ـ كه ميخواهد موقعيت اسلامياهل بيت را ساقط نمايد ـ آگاه ساخت.
حسين كه شنيدن سبّ پدر بزرگوارش در منابر، از هزار بار مردن برايش دشوارتربود براي رسيدن به ميدان جهاد و شهادت در راه خدا پر ميكشيد و لحظهشماري ميكرد؛پس حسين (ع) قيام كرد تا آثار نبوت و خاندان پيامبر را احيا كند و موقعيت اسلامي آنانرا بازگرداند.
6ـ امر به معروف و نهي از منكر
بزرگترين انگيزة قيام امام مسئلة امر به معروف و نهي از منكر است كه اين دو، ازمهمترين اركان دين است و امام در درجة اول مسئول اجراي اين امر مهم اسلامي است.
چنانچه در وصيت به برادرش محمد بن حنفيه اعلان فرمود: «قيام من بر مبنايتمايلات نفساني نيست، من به منظور طغيان و فساد و تباهي و ستم خروج نميكنم، بلكهانگيزهام اصلاح امت جدم رسول خدا و مقصود و منظورم امر به معروف و نهي از منكراست»
چون بني اميه اين دو ركن بزرگ و مهم اسلامي را متزلزل ساخته بودند، امامحسين (ع) مكرر به اين حقيقت اشاره ميفرمود:
«مگر نميبينيد كه به حق عمل نميشود و از باطل جلوگيري نميشود و مؤمنبايد براي اجراي اين مهم مشتاق ديدار پروردگارش باشد».
آري، حسين (ع) قيام كرد تا به انسانهاي زير بار ظلم و ستم بياموزد كه چگونهميتوانند به حقوق خود برسند و حريت و آزادي از دست رفته را باز يابند و تاريخ گوياياين مطلب است كه هنوز چند ماهي از شهادت حسين (ع) نگذشته بود كه قيامها يكيپس از ديگري شروع شد، تا حكومت اموي را ريشهكن نمود.
آري، مردم با شهادت حسين (ع) درس آزادي و آزادگي را از دانشگاه خون وشهادت كربلا آموختند و براي به دست آوردن حريت به پا خاستند.
امام حسين (ع) الگوي انسانهاي جهان
از ويژگيهاي انساني آن گرامي آزادگي و ظلمستيزي و ستمناپذيري بينظيراوست. او به راستي نه تنها قهرمان سازشناپذير در برابر ستم و شقاوت و استبداد بود،بلكه بنيان گذار اين شيوة آزادمنشانه و انساني است كه تمامي آزادي خواهان وستمستيزان در مبارزة راه عدالت بايد به آن قهرمان حريت و رهايي تأسي جويند. براينمونه، آن گرامي بود كه در بحران تاخت و تاز افسار گسيختة استبداد اموي و به هنگامرويارويي قهرمانانه و تاريخساز خروشيد كه:
«نه، هرگز حسين زير بار ذلت نخواهد رفت!» و اين منشور ستمسوز و جاودانه رابراي همگان به يادگار نهاد كه:
«نه، به خداي هستي سوگند! نه ذليلانه دست بيعت بر دست تجاوزكاران خواهمنهاد و نه همانند بردگان از ميدان جهاد خواهم گريخت.»
خصوصيات اخلاقي و سيرة رفتاري امام حسين (ع)
1ـ نمونه رعايت حقوق خلق خدا
او در رعايت حقوق مردم اهتمام بسياري داشت. مردي به نام عبدالرحمان به يكياز فرزندانش سورة حمد را آموخت كه آن حضرت به پاداش كار فرهنگياش هزار دينار وهزار جامه و انبوهي زر و زيور و وسايل زندگي به او بخشيد و در برابر شگفتزدگي معلم ازاين همه بزرگواري و حقشناسي و رعايت حقوق معنوي معلم فرمود:
«اينها در برابر عظمت و ارزش كار تو ناچيز است.»
2ـ رسيدگي به بينوايان
در رسيدگي به بينوايان و حفظ حيثيت و كرامت آنان، به هنگام دستگيري و حلمشكلاتشان ويژگيهايي تحسين برانگيز داشت. او به هنگام بخشايش و تأمين نيازنيازمندان، خود احساس شرمندگي ميكرد و ميكوشيد تا به آنها روحيه دهد و شخصيتصدمه ديدة آنان را ترميم كند و به صورتي خواستههايشان را برآورد كه دچار خسارترواني و شكست معنوي و اخلاقي و اجتماعي نشوند.
3ـ زدودن غم و اندوه از دلها
از ويژگيهاي ديگر آن حضرت عواطف سرشار انساني و دگر دوستي و نوعپرورياست، به ويژه در مورد كساني كه در فراز و نشيب زندگي به غم و اندوه يا مشكلي دچارميشدند، يا در بنبستي قرار ميگرفتند. آن حضرت براي ملاقات و عيادت اسامة بن زيدبه منزلش آمد، اما او را آشفته و پريشانخاطر ديد، دلپريشاني وي را جويا شد. آهي كشيدو گفت:
«حقوق ديگران را به گردن دارم و بدهكارم و دوست دارم تا زندهام اموال كساني راكه به عهده دارم بدهم و با داشتن دَين از دنيا نروم.»
آن حضرت بلافاصله دستور داد بدهكاري او را پرداختند. آن گاه او آسودهخاطر،ديده از جهان فرو بست.
4ـ انفاق در آشكار و نهان
از ويژگيهاي اخلاقياش انفاق خالصانه در آشكار و نهان به آشنا و بيگانه بود...
شبانگاهان مواد خوراكي و لوازم ضروري زندگي محرومان و بينوايان و يتيمان راخود به دوش ميكشيد و به در خانة آنان ميبرد. به همين جهت روز عاشورا در برخي ازنقاط بدنش، آثار حمل بارهاي سنگين مشاهده كردند. وقتي از حضرت سجاد (ع) دليلآن را جويا شدند، فرمود: اينها آثار به دوش كشيدن صدقات و هداياي پنهاني است كهپدر بزرگوارم شبها به دوش ميكشيد و براي يتيمان و محرومان جامعه ميبرد.
5ـ پروا از خدا
يكي ديگر از صفات برجستهاش، شدت خوف از خدا و درك عظمت او بود؛ بهگونهاي كه هنگام وضو ساختن براي عبادت و نماز و تقرّب به سوي پروردگار، رنگچهرهاش دگرگون ميگشت و اعضا و اندامهايش به لرزه ميافتاد. برخي از سر شگفتي، ازشدت خوف و پرواي او ميپرسيدند كه ميفرمود:
در روز قيامت تنها كساني امنيّت خواهند داشت كه در دنيا از پروردگار خويش پرواداشته باشند.
6ـ جوانمردي
او سمبل جوانمردي و آزادگي است و جلوههاي بارزي از اين صفت ارزشمند درعاشورا از او پديدار شد كه شگفتانگيز است، از آن جمله:
سيراب ساختن دشمن در آن شرايط سخت بيابان، رضايت ندادن به ياري رسانيگروه جن و اجازه ندادن به كشتن ناگهاني عنصر پليدي چون شمر، كه پيش از برخورد دوسپاه در تيررس يكي از يارانش قرار گرفته بود. امام (ع) فرمودند:
«تيراندازي نكن كه من آغاز به قتال نميكنم».
تصوير امام حسين (ع) در آينة زيارت نامهها
در روايتي از امام صادق (ع) آمده است كه:
«اگر زائر امام حسين (ع) بداند كه با زيارت عارفانه و هدفدار حسين (ع) چهنسيم شادماني بر قلبهاي مصفّاي پيامبر و علي و فاطمه و حسن و امامان نور و شهيدانخاندان پيامبر ميوزد و چه ثمرة پرارزشي از دعاي آنان به او بازميگردد و چه پاداشپرارزشي در دنيا و آخرت براي او خواهد بود، دوست ميداشت كه نه تنها حسين را زيارتكند، بلكه هميشه كنار قبر شريف او براي زيارت منزل گزيند.»
و باز فرمودند: «پاداش زيارت عارفانة حسين، با پاداش حج پذيرفته شده با پيامبربرابري ميكند.»
همة پيامبران خدا شهادتگاه حسين (ع) را پيش از شهادت و دفن پيكر مطهرشزيارت كردهاند.
در روايت است: «تمامي پيامبران كربلا را زيارت نموده و يا بدان جا سير دادهشدهاند»
همان گونه كه پيامبر گرامي اسلام فرمودهاند: مرا به نقطهاي سير دادند كه نامشكربلا بود.
در زيارت آن گرامي است كه او را: وارث پيامآوران بزرگ خدا ميخوانيم و نام برخياز پيامبران را كه حسين وارث آنها است، به صراحت ميبريم.
شرايط و ويژگيهاي او با برخي ديگر از پيامبران همچون يحيي و ايوب به گونهاياست كه ميتوان به جاي نام حسين، نام آنان را خواند؛ براي نمونه:
در درود بر ايوب شكيبا و يحيي مظلوم، ميتوان حسين را قصد كرد چرا كهشكيبايي او در برابر آن آزمايش بزرگ تاريخي و نيز مظلوميت شهادت مندانة او در برابربارگاه ظلم اموي نه تنها كمتر از شكيبايي ايوب پيامبر و يحيي نبود، بلكه بسيار باشكوهتربود.
و هم چنين خداوند در ميان جهانيان به نوح درود فرستاد كه: «سلامٌ عَلي' نوحٍ فيِالعالمين»؛ چرا كه نجات مردم از طوفان به خاطر او بود.
به حسين نيز درود باد كه نجات همة بشريت از آتش دوزخ به بركت وجود اوست.
در زيارت حسين (ع) ميخوانيم:
«السّلام عَلي' يعقوب الذي ردّ الله اليه بصرِهِ برحمَتِهِ»
سلام بر يعقوب پيامبر كه خداوند به رحمت خويش نور ديدگانش را به او بازگردانيد.
در اين درود و سلام ميتواني يعقوب پيامبر را نيت كني كه پدر دوازده پسر بود وهنگامي كه آنان را فرا خواند در كمال صحت و سلامت در برابرش ايستادند و گفتند:پدرجان «يكي از ما را گرگ خورده است»
و از اين رخداد و خبر دردناك كمرش خم و نور چشمانش را از دست داد. و نيزميتواني يعقوب كربلا، حسين را قصد كني كه پدر پسري بود كه ندايش را از شهادتگاهشنيد.
«پدرجان آخرين سلام مرا پذيرا باش كه اينك لحظات جدايي است»
ميتواني يعقوب پيامبر را نيت كني كه پيراهن آلوده به خون فرزندش را كه ـ سالمبود ـ نگريست و گفت: «گويا گرگ پرمهري بوده كه پسرم را خورده و پيراهن او را پارهنكرده است.»
يا يعقوبِ كربلا را نيت كني كه فرزند قهرمانش را با پيكري به خون آغشتهنگريست كه نه جايي از بدن سالم بود و نه پيراهن.
غيرتمندي و عزتنفس امام
يكي از صفات برجستة انساني، غيرت مندي است. غيرت مندي به خود و خاندانو يارانش.
در روز جاودانة عاشورا هنگامي كه آن حضرت بر اثر شدت زخمها توان نشستن برفراز مركب و ادامة دفاع را از دست داد، به طرف راست چهرة مقدسش بر روي خاك افتاد.همان ويژگي غيرتمندي و عزتنفسش به او اجازة آرميدن بر روي خاك و شنيدنشماتت دشمن را نداد به همين جهت با زحمت بسيار به پا خاست و اين بار بر روي پايخويش به دفاع از حق برخاست.
پس از چندي، شدت صدمههاي وارده قدرت ايستادن را نيز از او سلب كرد. بهناچار در وسط ميدان نبرد نشست؛ در حالي كه حلقة محاصره بر او تنگتر ميشدشجاعانه به دفاع از حق ادامه داد. اين مرحله نيز با شدت يافتن زخمها و ادامة خونريزيغيرممكن شد و پيشواي غيرتمندان عالم در واپسين لحظات شهادت قرار گرفت، اماشگفتا! در آن لحظات نيز به زحمت به پا ميخاست و بر خاك ميافتاد، تا دشمن كار او راتمام شده نيابد و جرأت جسارت و شماتت نيابد.
غيرت مندي و غيرتورزي او در مقابل خاندانش نيز درسآموز و شنيدني است. اوتمام تلاش خويش را براي تدابير دفاعي به كار گرفت و با حفر خندق بر اطراف خيمهها باافروختن آتشهاي شعلهور و پرشراره در درون خندق و با فرا خواندن پياپي دشمن ؛«اقصدوني بِنَفْسي واتركوا حَرمي».
شما با من در پيكاريد نه با خاندانم، پس به خيمهها نزديك نشويد و اين غيرتمندي به جايي رسيد كه با شنيدن خبر هجوم به خيمهها با همان حالت عطش براي دفاعاز خيمهها شتافت.
نتيجه
حسين (ع) همان گونه كه فرمان يافته بود، با همة وجود قهرمانانه ايستاد و بهگوش عصرها و نسلها رساند و يك تنه بار سنگين مشكلات و درد و رنج دفاع از حق وپيكار در راه عدل را به جان خريد. كوتاه سخن اين كه خود پيامبر فرمودند؛ «حسين مِنّي واَنَا مِنْ حسين».
و ما به همان بيان ظريف بسنده ميكنيم، چرا كه در بر دارندة هزاران راز و نكته وپيام است و از امام حسين (ع) پيشواي بزرگي كه نه تنها نسبت به شايستگان پرمهراست، بلكه به گناه كاران نيز مهربان است تا آنان را هدايت و نجات بخشد و قلبمقدسش براي همة انسانيت ميتپد، ميخواهيم تا نظر لطف و مرحمتي نيز بر ما افكند ودر صحراي محشر شفيع ما گردد.
باشد كه ما نيز از خوبان درگاه آن بزرگوار باشيم و هميشه در راه ايشان قدمبرداريم.